تازه های عشقی
تاريخ : چهار شنبهبرچسب:, | 16:44 | نويسنده : مـــــرتــــضـــی یگانــــــــه

 

                                                   به نام خدا.........                                                   

بی تو هیچم به خدا بنشین *

پیش دل من بشین قدر این سینه ی پر مهر بران*

دردل خسته بمان منو خانه ویرانه ی دل*

بی تفاوت مگذرازدرمیخانه ی دل این نفس هابه خدا ارزان نیست*

برنمیگرددو هیچ قدرامروزبدان که به دام تو اسیرم ای دوست*

شاید امروز که بگذشت نباشم فردا اه که شاید نبینی دگرم؟؟!!!!!!!!                                

                   *غریب*                             

    شب است و حس غریبی مرا می آزارد*

ویاد تو ز سرم دست بر نمیدارد به اعتماد دوچشمت نمیشود دل بست*

که خویش رانکنددست غیر بسپار ببین چگونه به جای نوازش دستت*

به روی شانه ی من دردو رنج میبارد درامتدادنگاهت دودستسبزوقشنگ*

میان دست دل من بهانه میکارد منوتو ماشده ایم و همیشه میمانیم*اگرکه فتنه یعفریت مرگ بگذارد

سلام بهونه ی من برای زندگی بازم منم همون عاطفه ی همیشگی       

* رقص بید *

                               قوس کدوم تیرکمون به طاق ابروت میرسه رقص کدوم شاخه ی بید

ب پیچ گیسوت میرسه تو از کدوم شاه غزل تو از کدوم قصه میای                                            

یه عمری چشم به راه بودم تاتو به خوابم من بیای تواومدی

تاگم بشم توشب یلدای چشات گم شدم و پیدا شدم تو مخمل چشم سیات                                       

ستاره در حضور تو بساطشو جمع میکنه                                             

گل باهمه قشنگیاش پیش تو سرخم میکنه
نشستی تو کنج دلم شعله زدی به جون غم خراب یک نگاهتم افسون اون اشارتم

                                                                 برق نگاه مست تو آتیش بیار معرکست غصه ی به چشمات نمیاد

خنده ی تو چیزدیگست منو باخنده هات ببر تا ته

دیوونه شدن ازته دل دادمیزنم خیلی عزیزی واسه من

نویسنده:عاطفه برهان    

تازه هاس عشق 

                        

                       

  

پســری که ازت نپرسه کجــا میری، کجــا میای،
بهت نگــه زود میری خونــه،
نگــه رسیدی زنــگ بزن،
نگــه روسریتــو بکش جلــو،
روزی 10بار زنــگ نزنــه،
جلوی دوستــاش دستتــو سفت تر نگیــره،
نگــه فقــط 5min بیــا جلوی در ببینمــت،
نبرتــت برف بــازی،
واســت عروســک و پاستیــل نخــره...
اصــن پســر نیــس...
شلغمــه، هویجــه، صیفی جاتــه، پلانکتونه،جزء اشیا محــسوب میشه،
اصن نباشــه بهتــره
(هرکــی داره قدرشــو بدونه اینا تعــدادشــون خیلــی کمــه

 

تـمـاґ اصـل هـاے פـــقـوق بـشـر را פֿـــوانـבґ
و جـاے یـڪ اصـل را פֿــــالـے یـافـتـم
و اصـل בیـگـر ے را بـﮧ آלּ افـزوבґ
اصـل ِ سـے و یـڪـم :
هـرانـسـانـے פــق בارב هـر ڪـسے را کـﮧ مے פֿـــواهـב
בوسـﭞ בاشـتـﮧ بـاشـב !

درون من هیچ وقت مال این زمان نبوده ..

درون من مال زمان هایی بوده ک آدم ها تمام حس شان را آتش می زدند و با فرستادن دود حرف هاشان را ب هم می فهماندند ..

از آن مرد هایی ک افکارشان را به دست باد می سپردند و منظره ی برفي يك كوهستان بي رحم را ب تماشا مي نشسته و هيچ كدام از اين فكر هايي كه الان توي سر من است توي سرش نيست ..

درون من مال اين روزها نبوده هيچ وقت، درون من توي يكي از ايستگاه هاي همين قرن پيش چمدانش را دنبال خودش مي كشيده و وقتي سوار قطار شده به فكر روزهايي بهتر به دهكده اي دور سفر كرده آنقدر دور و دست نيافتني كه از فكر آن لبخند مي زنم ..

و خيال لحظه هاش را رنگي تر مي كند ..

درون من مال اين زمان و اين مكان نبوده هيچ وقت ..

درون من لحظه هاي قبل و بعد از من را زندگي مي كرده هميشه و خسته و كوفته و بي رمق رسيده به من، رسيده به اين شهر و پياده رو ها و پرنده ها و آدم هايش ..

رسيده به رنگ سياه ..
و می بایست به سرزمین موعودم دالا هو - بیستون - طاق بستان - آناهیتا و معبد مقدسم روناک برسد

بسرعت در حال محو شدن هستم و آنچه از من بماند را میدانم تو خاکسترهایش را بر فراز بلندترین قله البرز به دامن سرزمین مان تقدیم می کنی

هم حسودم هم خسیس!

کسی که دوسش دارم یا باید مال من باشه
یا مال من ♥♥

نسل ما نسل تو خیابون رام و تو خونه یاغی
تو روز کارمند شریف دولت و شب ساقی
نسل آشنایی تو اینترنت و ازدواج عاشقانه
نسل طلاق توافقی و مهریه ی ماهیانه
نسل فروشگاه رفاه و قسط و اجاره نشینی
نسل ال.سی.دی ال.جی و پز دادن با مبلای چینی
نسل مساعده واسه یه تور مزخرف کیش
لیزینگ پراید و تهِ تهِش دویست و شیش
نسل شیر یارانه ای و تاریخ مصرفِ ماست
نسل دلخوش به دانلود هفتگی لاست
نسل جومونگ و پریزن بِرِک و بیست و چهار
نسل دی.وی.دی پرده ای و تماشای شبونه ی اسکار
نسل سرگردون بین جنیفر لوپز و گاندی
یه شب استنلی کوبریک و شب دیگه فیلم هندی
نسل مارکای بنجل پاتن جامه و سالیان
نسل حسرتِ یه دست کت شلوار هاکوپیان
نسل از تولد تا دم مرگ تو شیش و بش
نسل تحویل سال با برنامه های طپش
نسل مهمونی مختلط و رقص نور و لرزش باسن
تو جمع عاشق «شاهین نجفی» و تو خلوت «ساسی مانکن»
نسل فیس بوک و فیلترشکن و اینترنت زغالی
تلویزیون بی خاصیت و بانک و جوایز خیالی
نسل خوشه بندی و صندوق مهر و سهام عدالت
نسل داغون از هفته های بی سر و ته کسالت
نسل مقاله های لائیک و فریاد الله اکبر
نسل رها توی بازداشتگاه و قیامِ بدون رهبر
نسل تعریف از فیلمای ندیده و کتابای نخونده
نسلی که مث خر تو گِلِ مدرنیته مونده
نسلی که توی روزمرگی داره دست و پا می زنه
نسلی که نسل تو، نسل ما، نسل من

بزارین فکر کنیم مطلب میزاریم

خیلی قشنگه حتما بخونید...

تقدیم به آقایون ...
توی مبل فرو رفته بودم و به یکی از مجلات مُدی که زنم همیشه می خرد نگاه می کردم.
چه مانکن هائی، چقدر زیبا، چقدر شکیل و تمنا برانگیز.
زنم داشت به گلدان شمعدانی که همیشه گوشه اتاق است ور می رفت و شاخه های اضافی را می گرفت و برگ های خشک شده را جدا می کرد.
از دیدن اندام گرد و قلنبه اش لبخندی گوشه لبم پیدا شد ، از مقایسه او با دخترهای توی مجله خنده ام گرفته بود...
زنم آنچنان سریع برگشت و نگاهم کرد که فرصت نکردم لبخندم را جمع و جور کنم.
گلدان شمعدانی را برداشت و روبروی من ایستاد و گفت:
نگاه کن! این گل ها هیچ شکل رزهای تازه ای نیستند که دیروز خریده ام. من عاشق عطر و بوی رز هستم. جوان، نورسته، خوشبو و با طراوت. گل های شمعدانی هرگز به زیبائی و شادابی آنها نیستند، اما می دانی تفاوتشان چیست؟
بعد، بدون این که منتظر پاسخم باشد اشاره ای به خاک گلدان کرد و گفت:
اینجا! تفاوت اینجاست. در ریشه هائی که توی خاک اند.
رزها دو روزی به اتاق صفا می دهند و بعد پژمرده می شوند، ولی این شمعدانی ها، ریشه در خاک دارند و به این زودی ها از بین نمی روند. سعی می کنند همیشه صفابخش اتاقمان باشند.
چرخی زد و روی یک صندلی راحتی نشست و کتاب مورد علاقه اش را به دست گرفت.
کنارش رفتم و گونه اش را بوسیدم.
این لذت بخش ترین بوسه ای بود که بر گونه یک گل شمعدانی زدم.

قدر گل شمعدانی های خودتون رو بدونید..
کسی که دلتو براش میتپید چی شد بی خبر رفتو تنهات گذاشت دوسش داشتی اندازه زندگیت ولی حیف یه ذره لیاقت نداشت چرا چرا رفت نفهمیدی اینو هنوز چی شد از تو دل کند و دیوونه شد همه چی درست بود ولی یکدفه غم وغصه مهمون این خونه شد هنوزم یه وقتایی دلتنگشی میری عطرشو گاهی بو میکشی به قدری شکستی که حس میکنی همین روزا از غصه دیوونه شی نمیتونی از یاد اون رد بشی نمیشه توهم مثه اون بد بشی تلاشتو کردی اما نشد نتونستی که راهشو سد بشی شده کارتو گریه کردن فقط نمیگیره حتی سراغی ازت به عکسای اون هی نگا میکنی ولی داری باز اشتباه میکنی یه عمری چشم انتظار هستیو چشاتو همش روی در بستیو میگی مطمئنم که در میزنه خیال میکنی به تو سر میزن

کسی که دلتو براش میتپید چی شد بی خبر رفتو تنهات گذاشت دوسش داشتی اندازه زندگیت ولی حیف یه ذره لیاقت نداشت چرا چرا رفت نفهمیدی اینو هنوز چی شد از تو دل کند و دیوونه شد همه چی درست بود ولی یکدفه غم وغصه مهمون این خونه شد هنوزم یه وقتایی دلتنگشی میری عطرشو گاهی بو میکشی به قدری شکستی که حس میکنی همین روزا از غصه دیوونه شی نمیتونی از یاد اون رد بشی نمیشه توهم مثه اون بد بشی تلاشتو کردی اما نشد نتونستی که راهشو سد بشی شده کارتو گریه کردن فقط نمیگیره حتی سراغی ازت به عکسای اون هی نگا میکنی ولی داری باز اشتباه میکنی یه عمری چشم انتظار هستیو چشاتو همش روی در بستیو میگی مطمئنم که در میزنه خیال میکنی به تو سر میزن

 

 

کدومشو میخوای شماره1 یا2

 

 

 

 

چرا دخترا اینارو دوس دارن؟ چون شوهرای اینا با اسب سفید اومده

اینم آدم برفی فقط مماخش هویج نداشتیم

اینم محمدپارسا

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها: